هم سفر
دارد اگرچه چشم تو بوی سفر مرو
آه ای هميشه هم سفرم! بی خبر مرو
با اين هوای سرد و غريبانه ام بساز
با من بمان، به سمت هوای دگر مرو
در چشمهای من بنشين، مهربان من!
جان منی و جان مرا، ها! مبر مرو
–دور از تو– گريه های دلم را نديده ای
آوردمت به دست به خون جگر مرو
آتش گرفتم و به تو گفتم: سفر بخير
ديگر مخواه اين قدرم شعله ور، مرو
نظرات شما عزیزان:
سلام وبت خیلی قشنگه خوشحال میشم اگه لینکم کنی
اینجا جای توست
من از خودم می روم
تا تو باشی
به نبودن های با تو عادت کرده بودم ولی
امروز قلک عادتم را شکستم
با خودم خداحافظی کردم
من از خودم می روم
تا تو باشی
به نبودن های با تو عادت کرده بودم ولی
امروز قلک عادتم را شکستم
با خودم خداحافظی کردم